زیتون
دریچه ای بسوی آگاهی
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
اختلالهای اضطرابی:
مضطرب بودن تا اندازه ای به عنوان بخشی از یک پاسخ مقابله ای طبیعی به مسائل زندگی روزمره در نظر گرفته می شود. با این حال، زمانی که اضطراب شدید و یا نا متناسب با موقعیت باشد به عنوانیک اختلال و یا یک شک مشکل بالینی در نظر گرفته می شود. تعاریف ارائه شده در مورداضطراب به عنوان یک پدیده بالینی متفاوت می باشند. بعضی از تعاریف بر علائم فیزیولوژیکی و بعضی بر علائم روانشناختی تأکید می ورزند. بطور کلی د رمورد این که آیا علائم فیزیولوژکی و روان شناختی هر دو برای تشخیص لازمند یا این که این علائم تا چه میزان باید آشکار شوند تا اضطراب به عنوان یک اختلال در فرد تشخیص داده شود. توافق نظر کمی وجود دارد.
اختلال اضطراب منتر: همان طور که درمورد بیماری افسردگی گفته شد، توصیفهای DSM III-R از اختلال اضطراب منتشر (GAD) اختصاصی تر از توصیفهای ICD-9 می باشد. ملاک هایی تشخیص اختلال اضطراب منتشر در جدول 7-1 آمده است.
جدول7-1 ملاکهای تشخیص DSM III-R برای اختلال اضطراب منتشر
الف- اضطراب و تشویق شدید یا غیر معقول( انتظار توأم با دلواپسی) در مورد دو یا چند موقعیت زندگی( به عنوان مثال، نگرانی در مورد بدشانسی احتمالی کودکی که در معرض خطر قرار ندارد، نگرانی بدون دلیل برای مسائلمادی) برای مدت شش ماه یا بیشتر، که ضمن آن بیمار اکثر روزها گرفتار این حالت بوده است( درکودکان ونوجوانان، این حالت ممکن است به صورت نگرانی در مورد تحصیل، ورزش یا عملکرد اجتماعی ظاهر شود)
ب- اضطراب عمومی نسبت به اختلالی دیگر نظیر اختلال وحشتزدگی یا بی اشتهایی عصبی در مرتبه ثانوی قرار ندارد.
ج- اختلال فقط در جریان یک اختلال خلقی یااختلال روان پریشی روی نمی دهد.
د- در حالت اضطراب حداقل شش علامت از هجده علامت زیر باید وجود داشته باشد:
تنش حرکتی
1- رعشه، انقباض ناگهانی، یا احساس لرز
2- تنش عضلانی، درد یا کوفتگی
3- بی قراری
4- خستگی پذیری مفرط
پیش فعالی خود بخودی
5- احساس تنگی نفس یا احساسا خفگی
6- طپش یا سرعت ضربان قلب( تاکیکاردی)
7- تعریق، دستهای سرد و مرطوب
8- خشکی دهان
9- احساس سر گیجه یا سبکی سر
10- تهوع، اسهال یا سایر ناراحتی های شکمی
11- گل انداختن صورت(احساس داغ شدن) , احساس سردی
12. تکرار ادرار
13. اشکال در بلع یا احساس گرفتگی در گلو
گوش به زنگ بودن و پیگیری
14- احساسا تحریک(کوک بودن) و بی صبری
15- واکنش و از جا پریدن به طور مفرط
16- اشکال در تمرکز یا « احساس تهی شدن ذهن» به علت اضطراب
17- اشکال در خواب رفتن و تدام خواب
18- تحریک پذیری
اختلال اضطراب منتشر و حملات وحشتزدگی:
با توجه به سطح فعلی دانش مان گفتن این که در این گروه از اختلالات شناخت درمانی برای چه نوع فرد بیماری موثر است تقریباً غیر ممکن است. با این حال، در کتب و مقالات تحقیق اشاره ها و راهنماییهای کلی را می توان یافت که در جول10-1 خلاصه شده است.
برخلاف شواهد مربوط به بیمارن افسرده، همراه بودن این دو اختلال به نظر نمی رسد که یک نشانه متناقض با کاربرد شناخت درمانی در بیماران مضطرب باشد.
جدول 10-1 نشانه های لازم برای شناخت درمانی اختلالات اضطرابی
اختلال اضطراب منتشر( با جملات وحشتزدگی یا بدون آنها)
اختلال وحشتزدگی( ذر مواردی که علائم ناشی از تنفس نامنظم است)
اضطراب به عنوان یک علامت همراه با افسردگی
با دارو یا بدون دارو
(سالکوسکیس و همکاران، 1986؛ دورهام و توروی، 1987).
قرائتی وجود دارد مبنی بر این که توإم کردن درمان دارویی( سه حلقه ای هایی خاص و بازدارنده های مونوآمین اکسید از) و رویکردهای روانشناختی که شامل مواجهه تدریجی باشد، مخصوصاً در مورد بیماران مبتلا به حملات وحشتزدگی می تواند اثرات درمانی خوبی داشته باشد.( تلچ؛ 1988) برای حالات اضطراب منتشر، مصرف دراز مدت بنزودیازپین شیوه درمانی موثری محسوب نمی شود( کمیته بررسی داروها، 1980) و مخصوصاً در این جا به نظر می رسد که شناخت درمانی شیوه مناسبی باشد.
الگوی اضطراب بک، اختلالات تفکر.
الگوی شناختی بک در باره اضطراب(الگوی کلی): الگ.یی که بوضوح تمام بین عواطف و تفکر در اختلالات اضطرابی پیوند برقرار می کند، الگوی شناختی بک است(بک ،1976؛ بک و امری، 1985) . در این الگو اختلالهای اضطرابی به عنوان اختلالهایی که در وهله نخست به تفکر مربوط می شوند تعریف می گردند.
بک و همکارانش (1974) در بررسی دو مطالعه که به منظور شناسایی شناختها و تصویر دیداری که به طور مستقیم یا غیر مستقیم با اضطراب توأم بود دریافتند که بیماران مظریب انواع افکار یا تصورات تهدید کننده را که اغلب قبل از حملات اضطراب وجود دارند، تجربه می کنند. این افکار در ارتباط پیش بینی یا تصور خطر و آسیب پذیری شدید هستند.
تصور می شود اختلالهای اضطرابی ناشی از مکانیسم بق است که ارگانیسم به هنگام مواجهه با تهدیدهای عینی و خطرا به طور طبیعی آن ا انتخاب می کند. اضطراب تجربه شده در این گونه موارد نشانه ای است که با استفاده از آن ارگانیسم به منظور اجتناب یا کاهش خطر متوسل به واکنش دفاعی می شود. برانگیختگی خودبخودی، بازداری رفتار و وارسی و پیگردی انتخبی محیط به منظور اجتناب از خطر، معمولاً عملکرد انتخابی است که شانس بقاء ارگانیسم را افزایش می دهد. با این حال، در اختلالهای اضطرابی بر انگیختگی خود بخودی رفتار و پردازش شناختی در ارتباط با ارزیابی عینی میزان خطر در یک موقعیت نیست. بیماران مضطرب نوعاً نسبت به احتمال وقوع و شدت یک حادثه تهدید کننده غلو می کنند و توانایی خود را برای مواجهه با آن و عوامل موجود برای رهایی از آن وضعیت را دست کم می گیرند. الگوی شناختی اضطراب در جدول 2-2 ارائه شده است. در این الگو همانند الگوی افسردگی، سوگیریهایی در سطوح مختلف پردازش اطلاعات است که بر پاسخ فرد تأثیر می گذارند.
جدول 2-2- الگوی شناختی اضطراب
محرک واسطه پاسخ
(موقعیتهای طرحواره ها (تجربه ذهنی اضطراب،
اضطراب اور) فرایندهای شناختی برانگیختگی خود به خودی
پیامدهای شناختی بازداری رفتاری
ارزیابی اولیه و ثانویه
اختلال وحشتزدگی: الگوی شناختی اختلال وحشتزدگی (کلارک،1986 وب،1988) بیانگر این است که وحشتزدگی ناشی از تفسیر نادرست و فاجعه انگیز احساساهای بدنی خاصی است که به صورت ناهنجار ادراک می شوند. بک معتقد است که در خلال حملات وحشتزدگی فرد توانایی خود برای پردازش اطلاعات را که می تواند حمله را به حداقل برساند یا آن را متوقف کند از دست می دهد. در نتیجه تمرکز شدیدتر بر احساسهای بدنی، احتمال این که شخص این احساساها را به صورت فاجعه آمیز تفسیر کند بالا می رود و این به نوبه خود سبب افزایش بر انگیختگی فیزبولوژیکی میگردد. لذا این چرخه معیوب و نادرست ادامه پیدا می کند. یک ادعا می کند که این« استنباط بازتابی و خودبخودی» قریب الوقوع بودن مصیبت و بلامانع از توانایی فرد در جهت دادن به تفکر و لذا ارزیابی احساسها به صورت عینی تر می شود.
موضوعات مرتبط: برچسبها: [ پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:اختلالهای اضطرابی , ] [ 7:30 ] [ عليرضا ]
تعريف بهداشت روان :
بهداشت روان عبارت است از تامين، حفظ سلامت جسمي، رواني و اجتماعي هر فرد به طوري كه افراد قادر باشند فعاليتهاي روزمره خود را به خوبي انجام دهند، با افراد خانواده و جامعه خود ارتباط مناسب برقرار نمايند و رفتار و گفتار غير عادي ند اشته باشند.
پنج گروه ازبيماريهاي اعصاب و روان در اين برنامه مد نظر هستند كه عبارتند از:
1- بيماران شديد روانى:
بيماراني هستند كه رفتار و گفتار غير طبيعي دارند، توهمات بينايي و شنوايي دارند، يعني چيزهاي را مي بينند و صداهايي مي شنوند كه وجود ندارند و افراد سالم آنها را احساس نمي كنند، به بيماري خود آگاهي ندارند و خود را بيمار نمي دانند، احتمال حمله به ديگران و آسيب به خود دارند، بعضي مواقع احساس مي كنند افراد مهم و بزرگي شدند.
اين بيماران با درمانهاي دارويي قابل كنترل و درمان هستند. هم زمان با مصرف دارو در مواردي هم درمانهاي غيردارويي مثل روان درماني براي آنها موثر است، درمان آنها مي تواند بصورت سرپايي يا بستري انجام شود و با مراجعه به پزشكان عمومي، روانپزشكان (متخصص اعصاب و روان) و روانشناسان باليني از پيشرفت اين بيماري جلوگيري شده و به بهبود آنها كمك مي شود.
بقيه در ادامه مطلب..........
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ پنج شنبه 18 دی 1391برچسب:مقاله در مورد بهداشت روان, ] [ 8:30 ] [ عليرضا ]
خودکشی خودكشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخصتوسط خودش میباشد كه ممكن است این تلاش به اقدام تبدیل گردد یا فقط به شكل احساسیدر فرد بماند .
تعریف خودكشی
خودكشی به عنوان یك رفتار، مرگی است كه به دست خود شخص انجاممیگیرد. به گفته اشنایدمن ”خودكشی عمل آگاهانه آسیب رساندن به خود است كه میتوانآن را یك ناراحتی چند بعدی در انسان نیازمندی دانست كه برای مسئله تعیین شده او اینعمل بهترین راه حل تصور میشود.“ بر مبنای تعریف مركز مطالعات انستیتو ملیبهداشت روانی آمریكا، خودكشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخص توسطخودش میباشد كه ممكن است این تلاش به اقدام تبدیل گردد یا فقط به شكل احساسی درفرد بماند. این تعریف سه شكل مختلف این پدیده را مطرح میكند. ۱) خودكشی بهاتمام رسیده: به معنی عملی موفق كه منجر به مرگ شود. ۲) اقدام به خودكشی: بهعملی ناقص گفته میشود كه به مرگ منتهی نگردیده است. ۳) افكار و تمایلاتخودكشی: فكر و یا تمایل به خودكشی است كه در ذهن فرد وجود دارد ولی به مرحله عمل درنیامده است. آمارهای سازمان جهانی بهداشت، نشان میدهد كه سالیانه حدود چهارصدهزار نفر به دلیل خودكشی موفق جان خود را از دست میدهند. خودكشی در ردیف دهمین علتمرگ و میر برای تمام سنین در بیشتر كشورهای جهان است. در حالیكه آمار مرگ میربیماران خودكشی كرده در بین مردان سه برابر بیشتر از زنان است، ولی زنها چهار برابربیشتر از مردها اقدام به خودكشی میكنند. بقيه در ادامه مطلب..........
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:مقاله در مورد خودکشی, ] [ 15:26 ] [ عليرضا ]
علل روانشناختي اعمال خشونت در خانواده از ديدگاه كارشناسان
تحقيقات نشان داده است كه در جوامع بدوي يا در جوامعي كه قوانين عرفي آن حول محور " زور" مستقر شده و منطق در آن كاربردكمتري دارد ، تنبيه سختترين و كم هزينهترين و در عين حال هم بدترين واكنش موجود است
"خشونت" و "تنبيه" در خانواده گاهي تبلور ترس و دلهره است زيرا فرزنداني كه از كودكي فقط آموختهاند كه به همه درخواستهاي موجود پاسخ "آري" بدهند و اگر "نه" بگويند در معرض تنبيه قرار ميگيرند، در بزرگسالي احتمال آنكه هرگاه "نه" ميشنوند ،از ابزار خشونت استفاده كنند بيشتر است ، همانطور كه فرزندان خانوادههاي پدرسالار، غالبا يا خشونتگرا هستند و يا از افسردگي رنج ميبرند
اگر ميخواهيم جهاني صلح آميز داشته باشيم بايد در قدم نخست، با روش هاي خشونت آميز در خانواده مبارزه كنيم ، زيرا امروزه متداولترين خشونت موجود در سطح جوامع انساني ، خشونت در خانواده است
پديده خشونت خانگي در كشور ما در قياس با پارهاي از كشورها كمتر رخ مي دهد اما به هر حال واقعيت تلخي است كه وجود دارد و عواملي نظير بي پناهي اعضاي آزار ديده ، ترس و شرم اعضاي خانواده در بيان آزار، كاستي هاي قانوني ، بيتوجهي نهادهاي حمايتي و هزاران عامل ديگر در گسترش اين امر دخيل است. اين امر ضروري به نظر ميرسد كه با يك عزم ملي ، علل گرايش به خشونت توسط كارشناسان بررسي شده و روشهاي درماني متناسب با آن به افكار عمومي ارائه شود
در اين خصوص يك فوق تخصص روانكاوي با بررسي علل روانشناختي گرايش به خشونت اظهار داشت: گاهي خشونت توسط فرهنگ ، تاييد و يا تشويق ميشود و حتي توسط خانواده به رسميت شناخته شده و يك رفتار نرمال تلقي ميشود
دكتر"تورج مرادي" افزود: روانكاوان معتقدند هنگامي كه نميتوانيم حرفمان را به كرسي بنشانيم توسط خشونت آن را اعمال ميكنيم و اين به معناي آن است كه كسي كه اقتدار درونياش از بين رفته يا كم رنگ شده است ناچار است توسط خشونت خواستهاش را محقق كند
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: وقتي احترام بهخود را ياد نگرفتهايم و از كودكي با احساس تحقير زندگي كردهايم به ديگران نيز طبعا احترام نمي گذاريم و اين بياحترامي را بر فردي كه از خودمان ضعيف تر است مثل كودكمان اعمال ميكنيم. وي ادامه داد: اين بياحترامي مثل يك عقده سركوفتهي حل نشده در درون فرد باقي ميماند و هنگامي كه فرد توسط عوامل بيروني تحريك ميشود آن را به شكل پرخاشگري و خشونت بيرون ميريزد
اين محقق با اشاره به اين كه وقتي انسان قادر نباشد بر محيط كنترل داشته باشد اين عدم كنترل را دليل ضعف و ناتواني خود تلقي ميكند گفت: در چنين شرايطي فرد بيمار فكر ميكند كه دوست داشتني نيست و غيرقابل احترام است و در چنين حالتي حتي احساس شرم نهفته در درون آدمي افزايش مييابد
وي ادامه داد: در چنين شرايطي است كه تخليه كردن احساس شرم بوسيله كتك زدن و تحقير كردن كسي كه ما را خشمگين كردهاست ،فوقالعاده ارضاكننده و تخليهكننده است لذا اين تجربه به كرات تكرار ميشود
مرادي تصريح كرد: هنگامي كه كودك كتك ميخورد به تنها چيزي كه نمي انديشد كار اشتباهي است كه انجام داده است و اصلا به دليلي كه پدر و مادر به خاطر آن وي را كتك زدهاند فكر نميكند بلكه تنها چيزي كه كودك در آن شرايط به آن ميانديشد آن است كه مورد توهين و تحقير قرار گرفتهاست
وي خشونت اعمال شده توسط والدين را مهمترين عامل از بين رفتن اعتماد و صميميت در خانواده عنوان كرد اين متخصص، اضطراب ، ترس از جدايي ، شب ادراري و وجود علائم روان تني را از جمله تاثيرات كوتاه مدت خشونت نسبت به كودكان دانست
وي تاكيد كرد:آن چه اهميت بيشتري دارد اثرات درازمدت خشونت بر كودك است ،اعتماد بنفس پايين و احساس شرم از مهمترين اين تاثيرات است و چنين كودكي در بزرگسالي تبديل به يك والد مهاجم، خشن و آزاردهنده شده و كودك خود را مورد آسيب قرار ميدهد
در همين راستا دكتر"علي نجفي توانا" متخصص جرم شناسي گفت: خشونت يك نوع پاسخ اعتراضآميز است كه فرد نسبت به فشارهاي دروني و بيروني كه به وي تحميل شدهاست ، ميدهد
وي افزود: فرد بوسيله اعمال خشونت ، واكنش قهرآميز خود را به عوامل ناخوشايندي كه وي را تحت فشار قرار دادهاند، ارائه ميكند
اين استاد دانشگاه تصريح كرد: قربانيان خشونت نيز خودشان در اعمال خشونت نقش مهمي را ايفاء ميكنند زيرا سكوت بزهديدگان در مقابل خشونت موجب بروز مجدد آن خواهد شد
وي افزود: اگر در خانواده، گفتمان منطق حاكم باشد ميتوان بحرانهاي گوناگون را مديريت كرد اما هر جا كه ما روشهاي آموزشي، تربيتي ، علمي و ساز و كارهاي منطقي براي مهار اختلافات خانوادگي نداشته باشيم خشونت تنها راه چاره تلقي ميشود
نجفيتوانا در خصوص شناخت علل اعمال خشونت در خانواده گفت: علل اجتماعي ، فرهنگي و رواني از جمله مهمترين علل ايجاد خشونت است ، مشاهده فيلمهاي سراسر خشونت به كودكانمان ميآموزد كه ميتوان از طريق اعمال اين رفتار هاي خشونتآميز به مقصود رسيد.
وي بيان داشت: گاهي خشونت ميتواند علل رواني داشته باشد و نشانگر ترس و دلهره فرد از يك عامل بيروني باشد زيرا بسياري مواقع شخص به علت ترس و دلهره از يك عامل ديگر دست به خشونت ميزند
اين جرم شناس ، استرس ، دلواپسي ، نگراني و افسردگي را از نتايج اعمال خشونت عنوان كرد و افزود: هر چه درجه جامعه پذير شدن افراد بيشتر باشد به همان نسبت نيز نظم ، قانون پذيري و خشونت گريزي بيشتر ميشود. وي يادآور شد: خشونت معمولا وقتي ميان افراد ابراز ميشود كه فرد تهديدي را احساس ميكند و در پاسخ به آن احساس تهديد ، رفتار پرخاشگرانه از خود بروز ميدهد
وي درپاسخ بهاين سوال كه"چه خانوادههايي مستعد بروز رفتار پرخاشگرانه در كودك هستند؟" گفت: شيوع تعارض خانوادگي ، عدم صميميت مابين پدر و مادر ، زد و خورد ، خانواده از هم گسيخته ، طلاق و فرزنداني كه توسط تك والد نگهداري ميشوند ، ميتوانند فضا را براي پرخاشگري كودكان فراهم كنند. وي همچنين وجود پدر و مادراني كه دچار بيماري بوده و يا بهمصرف مواد مخدر يا الكل مبتلا هستند و يا مشكلات شخصيتي دارند را از جمله عوامل ايجاد رفتار پرخاشگرانه در كودك عنوان كرد
نجفي توانا به اين نكته اشاره كرد كه كودك بيشترين آموزههاي خود را نه از طريق توصيههاي كلامي بلكه از طريق مشاهداتش بدست ميآورد و الگو مي گيرد اين جرم شناس افزود: كودك از والدينش ميآموزد كه چگونه رفتار كند، پدر و مادري كه خودشان درگير پرخاشگري كلامي هستند به كودكشان اين پيام را منتقل ميكنند كه" اگر كسي كاري انجام داد كه خوشايند تو نبود ميتواني بر سر او داد زده يا به او ضربه بزني !" وي در پايان يادآور شد: ما معمولا كودكمان را وقتي تنبيه ميكنيم كه كاري مخالف ميل ما انجام داده است ، ما از كار او خوشحال نيستيم و به او اين پيام را ميدهيم كه اگر از كسي خوشحال نبودي ميتواني او را بزني و كودك پيام ما را دريافت كرده و تقليد ميكند
موضوعات مرتبط: برچسبها: [ جمعه 25 شهريور 1391برچسب:علل روانشناختي اعمال خشونت در خانواده از ديدگاه كارشناسان , ] [ 9:0 ] [ عليرضا ]
معني دعواي اوليا چيست ؟
بعضي وقت ها آنها با هم مخالفت مي كنند ولي با آرامش با هم حرف مي زنند و هر دو به هم شانس شنيدن و گفتن را مي دهند. گاهي هم مخالفت شان را با دعوي و داد زدن به هم نشان مي دهند . بيشتر بچه ها از اين دعوا ها خيلي نگران مي شوند . صدا هاي بلند و كلمات نا مهربان اوليا باعث مي شود كه آنها احساس ترس يا غمگيني پيدا كنند . حتي وقتي كه اوليا با هم قهر مي كنند و اصلا حرف نمي زنند هم ، مي تواند براي بچه ها آزار دهنده باشد .
گاهي بچه ها فكر مي كنند كه در دعوي اوليا مقصر هستند ، مثلا وقت هايي كه به خاطر موضوعي كه به بچه ها مربوط ميشود. در اين موقع احساس گناه و تقصير در بچه ها ايجاد مي شود . اما اين مهم است كه بچه ها بدانند كه در رفتار هاي اوليا شان هيچ وقت مقصر نيستند .
.معني دعوي اوليا چيست ؟
بيشتر وقت ها، بچه ها به اين فكر مي كنند كه منظور پدر و مادر شان از دعوي چيست ؟ ممكن است با خودشان فكر كنند كه اولياي آنها همديگر را دوست ندارند و حتي ممكن است كه فكر كنند كه معني دعوي آنها اين است كه مي خواهند همديگر را طلاق بدهند . اما دعوي پدر و مادر ها معمولا اين معاني را ندارد . اين مهم است كه بچه ها بدانند كه بزرگتر ها هم گاهي درست مثل خود بچه ها ، با هم دعوي مي كنند و در موقع دعوي ممكن است كه حرف هايي زده شود كه واقعا" منظور آنها نباشد . بعضي روز ها بزرگتر ها خسته و كم حوصله مي شوند و شايد از دست كسي عصباني باشند ، اين وقت ها ممكن است در خانه بحث و دلخوري و يا شايد دعوي پيش بيايد .
·احساس بچه ها در موقع دعوي پدر و مادر ها چيست؟
شنيدن صداي بلند يا كلمات نا مهربان از اوليا ، معمولا بچه ها را غمگين مي كند . ديدن ناراحتي و غمگيني اوليا و اينكه نمي توانند عصبانيت خودشان را كنترل كنند ، باعث مي شود بچه ها بترسند يا احساس تنهايي كنند . موقع دعوي ، بچه ها ممكن است بيشتر نگران يكي از اوليا باشند كه بيشتر غمگين شده يا حتي بيشتر سرش فرياد كشيده شده است . يا ممكن است يكي از اوليا ،آنقدر خشمگين شده باشد كه احساس خطر پيش بيايد . گاهي هم اولياي عصباني با فرزندشان هم ، عصباني ميشوند . بعضي اوقات ، بچه ها از دعوي بزرگتر ها دل درد مي گيرند يا گريه مي كنند . يا خوابشان نمي برد يا مدرسه رفتن برايشان سخت مي شود . يكي از كار هاي مهم اين است كه اين احساس را با خود اوليا در ميا ن بگذارند تا آنها به كمك بچه ها بيايند . شايد بزرگتر ها اصلا حواسشان نباشد كه بچه ها ترسيده اند و يا به آنها علت بحث را توضيح بدهند و احساس منفي بچه ها را بر طرف كنند .
·وقتي دعوي بزرگتر ها زياد طول بكشد يا زياد تكرار بشود ، چه كار بايد كرد؟
هر چند كه گاهي پدر و مادر ها ممكن است با هم مخالفت كنند ولي اينكه سر هم داد وفرياد كنند يا حرف هاي خيلي نامهربان بگويند و خلاصه به همديگر بي احترامي كنند ، اصلا كار درستي نيست . گاهي اوقات ، دعوي بزرگتر ها ممكن است با خشونت و هل دادن يا شكستن چيزهاي مختلف يا خداي ناكرده، زدن همديگر همراه بشود ، كه اين كارها هم ،هرگز و به هيچ وجه كار هاي درستي نيست . در اين وقت ها ، اوليا احتياج دارند كه كسي به آنها بياموزد كه چطور عصبانيت شان را كنترل كنند ! شايد بچه ها با يكي از بزرگتر هايي كه به او اعتماد دارند مثل عمو ،پدر بزرگ يا معلم ، راجع به اينكه در خانه دعوي هاي زياد يا خطر ناك ، اتفاق مي افتد و اينكه ممكن است كسي آسيب ببيند ، صحبت كنند و از او بخواهند به خانواده ي آنها كمك كند . كساني هم مثل دكتر ها مي توانند به خانواده ها كمك كنند تا راه هاي بهتر زندگي كردن و مخالفت بدون خشونت و توهين را اوليا بياموزند . هرچند كه اين كار نياز به زمان و تمرين دارد ، ولي اعضاي خانواده را به زندگي آرامتري نزديك مي كند .
· اينكه اوليا گاهي با هم مخالفت كنند ، اشكالي ندارد؟
مخالفت ، به شرط آنكه آبرومندانه باشد ، به افراد كمك مي كند تا احساسات خود را به هم بگويند و جلوي پر شدن و منفجر شدن را مي گيرد . مهم است كه اعضاي خانواده بتوانند با هم در باره ي احساس خود گفتگو نمايند ، حتي موقع مخالفت . كا ر خوبي كه مخالفت براي آدم ها مي كند اين است كه معمولا باعث مي شو د كه يكديگر را بهتر درك كنند و احساس نزديكي بيشتري پيدا كنند .
اوليا هم درست مثل بچه ها مخالفت مي كنند و بعد با هم آشتي ميكنند و سرانجام همه دوباره احساس خوبي خواهند داشت . هيچ خانواده اي بدون اشكال نيست و بالاخره يك نقصي پيش مي آيد . حتي در خوشحال ترين خانه ها هم ، مساله وجود دارد و بزرگتر ها گاهي با هم بحث مي كنند . معمولا ، همه اعضاي خانواده كمك مي كنند تا زندگي براي بقيه ، شيرين تر بشود . پس ، مخالفت ، قسمتي از يك زندگي است و با كمك محبت و فهميدن همديگر ، خانواده مي تواند بيشتر مشكلات را بر طرف كند .
منبع:www.koodakan.org موضوعات مرتبط: برچسبها: [ جمعه 19 شهريور 1391برچسب:معني دعواي اوليا چيست ؟ , ] [ 8:30 ] [ عليرضا ]
موضوعات مرتبط: برچسبها: آنچه پدران باید درباره طرز برخورد با دخترشان بدانند پدر برای دختر بر خلاف پسرها نوعی «تایید» است و روابط بین آن دو به طور ناخودآگاه برای هر دو طرف اهمیت و برتری خاصی دارد.
هنوز از زمانی که پدرها نقش رییس خانه را بازی میکردند، مدت زیادی نگذشته. اما این روزها برخلاف آن روز و روزگار، پدرها به فرزندانشان بسیار نزدیکتر شدهاند.... هرچه ميگذرد پژوهشهاي بيشتري در رابطه با تاثيرات مثبت تقويت رابطه پدر و دختر انجام ميشود. در يکي از اين پژوهشها که در سوئد صورت گرفته، از مرور پژوهشهاي 20 سال گذشته، حدفاصل سالهاي 1987 تا 2007، مشخص شد هر چه رابطه پدر با دختر بهتر و صميمانهتر باشد، دختران احتمال کمتري دارد که سيگار بکشند يا مرتکب خلاف شوند، نمرات درسي بهتري ميگيرند و ميتوانند دوستيهاي بهتري با ديگران برقرار کنند اما اين رابطه علاوه بر اين تاثيرات در کوتاه مدت، تاثيرات طولانيمدت ديگري نيز دربردارد. خانمهايي که روابط بهتري با همسرانشان دارند و از نظر رواني و جسمي از سلامت بهتري در حدود سن 33 سالگي برخوردارند، در سن 16 سالگي رفتار بهتري با پدرانشان داشتهاند.
بقيه در ادامه مطلب...... موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب بچه های تابستونی بهترند یا زمستونی؟ محققان زیادی از کشورهای مختلف در طول سالها با بررسی ماههای تولد و معیارهای زندگی توانستهاند نمودارهای جالبی از ارتباط فصل و ماه تولد با شخصیت افراد بدهند.
خیلی از ما هستیم که طالعبینیها و پیشبینیها در مورد زندگی آدمها را قبول نداریم. این که ماه یا سال تولد بتواند تاثیری کاملا تعیین کننده روی زندگی ما داشته باشد، قطعا درست به نظر نمیرسد، اما نمیشود هم منکر تاثیر ماههای ابتدای زندگی روی باقی زندگی شد. محققان زیادی از کشورهای مختلف در طول سالها با بررسی ماههای تولد و معیارهای زندگی (از سلامت و بیماریها بگیر تا موفقیتهای تحصیلی و شغلی) توانستهاند نمودارهای جالبی از ارتباط فصل و ماه تولد با شخصیت افراد بدهند. این ارتباط بیشتر ناشی از گذران دوران بارداری مادر و ماههای اول تولد در فصلی خاص، یا ارتباط آن با قوانین موجود است. این دو صفحه به شما نشان میدهد که کودکتان ممکن است در آینده چه در پیش داشته باشد. یادتان باشد همه این موارد فقط بالا و پایین رفتن جزئی در احتمالات هستند و به این معنا نیستند که شما حتما با چنین چیزهایی مواجه خواهید شد!
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب اینکه بدانید چرا عشق به تدریج محو شده و از بین میرود به درک معنا و مفهوم عشق و رابطه کمک کرده و کمکمان میکند بتوانیم روابطمان را نجات داده و از برهم خوردن آنها جلوگیری کنیم. انگار همین دیروز بود که عشق در رابطهتان بسیار شیرین و تمامنشدنی به نظر میرسید. اما خیلی زود، قول و قرارهایتان فراموش شد. روزهایی که مدام دوست داشتنش را در گوشتان زمزمه میکرد گذشته است. حالا دلتنگ گرمای آغوشش هستید و از خودتان میپرسید: عشق ما کجا رفت؟ پس اگر عشق از بین رفتنی است ممکن است تاثیرات بدی روی ازدواج داشته باشد. خوشبختانه خیلی از ازدواجها به آن نقطه نمیرسد اما خیلی از افراد هم هستند که فشارهایی اینچنینی را در ازدواج خود تجربه میکنند. در زیر میخواهیم به اختصار به چند مورد از عواملی که میتواند به ما برای درک معنای عشق و رابطه و اینکه چرا گاهی عشق در رابطه تدریجاً محو میشود، اشاره کنیم. بقیه در ادامه مطلب........ موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب تعاریف پرخاشگری روان شناسانی که اعتقادات نظری متفاوتی دارند در مورد چگونگی تعریف پرخاشگری اساساً با هم توافق ندارند. موضوع اصلی این است که آیا باید پرخاشگری را براساس پیامدهای قابل دیدن آن تعریف کنیم یا براساس مقاصد شخصی که آن را نشان می دهد. گروهی پرخاشگری را رفتاری می دانند که به دیگران آسیب می رساند یا بالقوه می تواند آسیب برساند. پرخاشگری ممکن است بدنی باشد ( زدن – لگد زدن – گاززدن) یا لفظی ( فریاد زدن، رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران ( چیزی را به زور گرفتن)، نقطه قوت این تعریف عینی بودن آن است به رفتار قابل مشاهده اطلاق می شود. نقطه ضعف آن این است که شامل بسیاری از رفتارهایی است که ممکن است به طور معمول پرخاشگری تلقی نشود. پرخاشگری وسیله ای رفتاری است در جهت رسیدن به هدفی؛ پرخاشگری خصمانه رفتاری است در جهت آسیب رساندن به دیگران ، بیشتر پرخاشگری های بین کودکان کوچک از نوع «وسیله ای» است. این نوع پرخاشگری به خاطر متعلقات است. کودکان از یکدیگر اسباب بازی می قاپند، یکدیگر را هل می دهند تا به اسباب بازی که می خواهند بازی کنند دست یابند. به ندرت اتفاق می افتد که کودکان بخواهند به کسی آسیب برسانند یا از روی عصبانیت دست به پرخاشگری بزنند. پرخاشگری را باید از جرئت ورزی متمایز دانست. جرئت ورزی، دفاع از حقوق یا متعلقات (مانند ممانعت کودک از این که کسی به اسباب بازی اش دست بزند) یا بیان امیال و آرزوها را بر می گیرد.مردم معمولاً شخص با جرئت را پرخاشگر می دانند، در صورتی که کسی که از حق خود دفاع می کند با جرئت است نه پرخاشگر.
تعاریف پرخاشگری روان شناسانی که اعتقادات نظری متفاوتی دارند در مورد چگونگی تعریف پرخاشگری اساساً با هم توافق ندارند. موضوع اصلی این است که آیا باید پرخاشگری را براساس پیامدهای قابل دیدن آن تعریف کنیم یا براساس مقاصد شخصی که آن را نشان می دهد. گروهی پرخاشگری را رفتاری می دانند که به دیگران آسیب می رساند یا بالقوه می تواند آسیب برساند. پرخاشگری ممکن است بدنی باشد ( زدن – لگد زدن – گاززدن) یا لفظی ( فریاد زدن، رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران ( چیزی را به زور گرفتن)، نقطه قوت این تعریف عینی بودن آن است به رفتار قابل مشاهده اطلاق می شود. نقطه ضعف آن این است که شامل بسیاری از رفتارهایی است که ممکن است به طور معمول پرخاشگری تلقی نشود. پرخاشگری وسیله ای رفتاری است در جهت رسیدن به هدفی؛ پرخاشگری خصمانه رفتاری است در جهت آسیب رساندن به دیگران ، بیشتر پرخاشگری های بین کودکان کوچک از نوع «وسیله ای» است. این نوع پرخاشگری به خاطر متعلقات است. کودکان از یکدیگر اسباب بازی می قاپند، یکدیگر را هل می دهند تا به اسباب بازی که می خواهند بازی کنند دست یابند. به ندرت اتفاق می افتد که کودکان بخواهند به کسی آسیب برسانند یا از روی عصبانیت دست به پرخاشگری بزنند. پرخاشگری را باید از جرئت ورزی متمایز دانست. جرئت ورزی، دفاع از حقوق یا متعلقات (مانند ممانعت کودک از این که کسی به اسباب بازی اش دست بزند) یا بیان امیال و آرزوها را بر می گیرد.مردم معمولاً شخص با جرئت را پرخاشگر می دانند، در صورتی که کسی که از حق خود دفاع می کند با جرئت است نه پرخاشگر. تغییرات رشدی کودکان در ۱۲ ماهگی وقتی با هم هستند شروع به ابراز رفتار پرخاشگرانه وسیله ای می کنند یعنی رفتار پرخاشگرانه آنان غالباً به خاطر اسباب بازی و متعلقات دیگر است و در ارتباط با همسالان ابراز می شود. کودکان گاهی اوقات به والدین و کودکان بزرگتر حمله ور می شوند، ولی این گونه پرخاشگری در مقایسه با پرخاشگری با همسالان، نسبتاً نادر است. کودکان همچنان که به سال های پیش از مدرسه و مدرسه نزدیک می شوند، کمتر دست به اعمال پرخاشگرانه می زنند و در نوع پرخاشگری آنان هم تغییراتی ایجاد می شود. یعنی وقتی که پرخاشگری ابراز می شود غالباً خصمانه است و کمتر «وسیله ای» است. به این معنا که کودکان برای به دست آوردن هدف های وسیله ای کمتر مستقیماً از حربه های جسمانی استفاده می کنند؛ ولی وقتی که به کسی حمله لفظی یا بدنی می کنند بیشتر امکان دارد که با قصدی خصمانه این کار را کرده باشند. پرخاشگری لفظی، دست کم در سال های قبل از مدرسه افزایش می یابد. ثبات پرخاشگری هرچند که سطح پرخاشگری کودکان از موقعیتی به موقعیت دیگر فرق می کند ولی کودکان از لحاظ تداوم رفتار پرخاشگرانه در طول زمان با هم فرق دارند. کودکانی که در سال های اولیه به شدت پرخاشگرند به احتمال زیاد در جوانی و بزرگسالی هم پرخاشگر خواهند بود و کودکانی که پرخاشگر نیستند به احتمال زیاد در بزرگسالی هم پرخاشگرنخواهند بود. بعضی از مطالعات نشان می دهد که ثبات پرخاشگری دخترها در طول زمان کمتر از پسرهاست و چند تحقیق دیگر نشان داده است که دخترها و پسرها از این لحاظ تفاوتی ندارند. البته کودکان به هنگامی که با وقایع تنش زا مثل جدایی پدر و مادر یا به دنیا آمدن کودکی جدید رو به رو می شوند بیشتر پرخاشگر می شوند، ولی پرخاشگری شدید که بیش از چند ماه به طول انجامد غالباً حاکی از تداوم داشتن این الگوی رفتار است. پرخاشگری در حد معمول کمتر جای نگرانی دارد. به خصوص در سال های پیش از مدرسه شاید این اندازه پرخاشگری صرفاً نشان دهنده این باشد که کودک می خواهد انواع مختلف کنش متقابل اجتماعی را داشته باشد. ادراک مقاصد دیگران و رفتار پرخاشگرانه کودکان در مورد پرخاشگری دیگران برحسب این که آن را عمدی یا تصادفی بدانند قضاوت های متفاوتی می کنند. تحقیقی که پسرهای بسیار پرخاشگر را با پسرهای غیر پرخاشگر مقایسه می کند نشان می دهد که پسرهای پرخاشگر احتمالاً از مقاصد دیگران، درکی متفاوت از پسرهای غیر پرخاشگر دارند. براساس درجه بندی معلمان و همسالان تعدادی از پسرها در کلاس های دوم، چهارم، ششم به عنوان بسیار پرخاشگر یا غیر پرخاشگر طبقه بندی شدند. سپس این عده در موقعیتی آزمایشی مشاهده شدند که به آنان برای جور کردن قطعات پازل جایزه ای تعلق می گرفت. قرار بر این شد که وقتی که قسمتی از پازل کامل شد پسر بچه دیگری ( که همدست آزمایشگر) بود آن را به هم بزند. در حالت اول، پسر بچه آن را عمداً به هم زد؛ در حالت دوم، طوری به هم زد که تصادفی جلوه کند و در حالت سوم انگیزه های پسر بچه مبهم بود. کودکان مورد آزمایش این امکان را داشتند که با خراب کردن پازل این کودک «تلافی» کنند. کودکان پرخاشگر و غیر پرخاشگر وقتی که احساس کردند که این کودک عمداً خرابکاری کرده تلافی کردند و وقتی که دیدند عملش غیرعمدی بوده تلافی نکردند، ولی واکنش آنان به انگیزه های مبهم این کودک بدین ترتیب بود که پسر بچه های پرخاشگر تلافی کردند و طوری واکنش نشان دادند که گویی این کودک عمداً این کار را کرده است. کودکان غیر پرخاشگر تلافی نکردند و طوری عمل کردند که گویی اعمال او غیرعمدی بوده است. تفاوت های جنسیتی پسرها پرخاشگرتر از دخترها هستند. این تفاوت در غالب فرهنگ ها و تقریباً در همه سنین و نیز در غالب حیوانات دیده می شود. پسرهابیش از دخترها پرخاشگری بدنی و لفظی دارند. از سال دوم زندگی این تفاوت ها آشکار می شود. براساس مطالعات مشاهده ای در مورد کودکان نوپای بین سنین ۱ تا ۲ سال تفاوت های جنسیتی از لحاظ تعداد پرخاشگری بعد از ۱۸ ماهگی ظاهر می شود و قبل از آن اثری از آن نیست. پسرها به خصوص وقتی که به آنان حمله می شود یا کسی مزاحم کارهایشان می شود تلافی می کنند. در یک مطالعه مشاهده ای در مورد کودکان پیش از مدرسه پسرها فقط اندکی بیش از دخترها مورد حمله قرار گرفتند، ولی دو برابر دخترها تلافی کردند. شاید این که پسربچه بالقوه پرخاشگر است یا می تواند آن را بیاموزد علتی فیزیولوژیک داشته باشد. برای مثال پسران ۱ تا ۳ ساله در کلاس های پیش از دبستان از طرف بزرگسالان و همسالان بیش از دخترها به خاطر پرخاشگری مورد توجه قرار گرفتند. این توجه گاهی مثبت بود ( لبخند زدن، ملحق شدن به بازی کودکان) و گاهی تا حدودی منفی ( متوقف کردن کودک یا سر کودک را با چیزی گرم کردن). توجه نشان دادن به رفتار کودک، به هر نحوی که باشد، بیش از بی توجهی به آن باعث تشویق رفتار می شود. الگوی خانواده و پرخاشگری والدین کودکان به شدت پرخاشگر غالباً به هنگام اعمال قواعد و معیارها خشونت دارند و پرخاشگرند. یکی از پیچیده ترین و جامع ترین روش هایی که برای درک پرخاشگری در خانواده به کار رفته تحقیق «جرالد پاترسون» و همکارانش در مرکز یادگیری اجتماعی «شهر اورگون» بوده است. آنان برای مطالعه الگوهای کنش متقابل خانوادگی در خانه و مدرسه و ارتباط آن با مشکلات رفتاری کودکان مشاهدات مستقیمی انجام داده اند. افراد مورد مطالعه از خانواده هایی بودند که به دلیل مشکلات رفتاری مثل پرخاشگری، دزدی و سایر رفتارهای ضداجتماعی فرزند یا فرزندانشان به درمانگاه رجوع کرده بودند. وقتی که واکنش خشونت آمیزی بروز می کند سایر اعضای خانواده کاری می کنند که باعث دامن زدن به رفتار پرخاشگرانه می شوند. برای مثال، برادری بر سر خواهرش فریاد می زند، خواهر بر سر او فریاد می زند و ناسزایی به او می گوید. در این موقع برادرش او را کتک می زند و این ماجرا ادامه می یابد. تمام این ها نشان می دهد که والدین می توانند در پاداش دادن و تنبیه کردن فرزندانشان رفتار با ثباتی داشته باشند و با استفاده از راه های مؤثر بدون این که با تنبیه شدید همراه باشد پرخاشگری کودکان را کنترل کنند و بازآموزی کودکان در دورانی نسبتاً کوتاه میسراست. در آخر باید گفت تلویزیون نیز منبع دیگری است که کودکان به خصوص پسرها از طریق آن رفتار پرخاشگرانه را می آموزند.به طور مثال: خشونت از ارزش های آمریکایی تلقی می شود، پرخاشگری به عنوان یکی از وسایل رسیدن به هدف تشویق می شود. در برنامه های تلویزیونی که یکی از وسایل انتقال چنین ارزش های اجتماعی به کودکان است، به طور متوسط در هر ساعت پنج یا شش بار خشونت بدنی نمایش داده می شود، رفتار پرخاشگرانه شخصیت های تلویزیونی غالباً تقویت می شود: قهرمان این برنامه ها به همان اندازه پرخاشگرند که ضد قهرمان ها. در مطالعه ای کودکان چهار ساله به هنگام بازی آزاد در مهدکودک به مدت سه هفته مورد مشاهده قرار گرفتند و از لحاظ رفتار پرخاشگرانه به دو گروه بالای متوسط و زیر متوسط طبقه بندی شدند. سپس در طول چهار هفته بعد، کودکان به گروه هایی تقسیم شدند که در مهدکودک به مدت تقریباً نیم ساعت برنامه پرخاشگرانه مثل «بت من» و «سوپرمن» یا فیلم های معمولی و یا برنامه های جامعه پسند می دیدند. کودکانی که از اول از لحاظ پرخاشگری در حد بالای متوسط بودند در مدت بازی آزاد و بعد از دیدن برنامه پرخاشگرانه، از خود پرخاشگری بیشتری نشان دادند تا کودکان مشابهی که برنامه های معمولی را دیده بودند. دو گروه از کودکانی که از لحاظ پرخاشگری زیر متوسط بودند و هر کدام یکی از این برنامه ها را دیده بودند واکنششان با هم فرقی نداشت. این الگوهای رفتاری تا دو هفته بعد از پایان گرفتن تماشای این برنامه ها هم چنان ادامه داشت. کودکانی که مستعد پرخاشگری هستند با دیدن خشونت از تلویزیون پرخاشگرتر می شوند.
نحوه کنترل عصبانیت در کودکان خواه چهار ساله یا چهل ساله ، همه ما بارها عصبانی شده ایم. اما فردی که در طول زندگی نیاموزد چگونه بر خشم خود مسلط شود ، روابط را خدشه دار و دوستان و اطرافیان را آزرده خاطر می سازد. خصیصــــه های ذاتـــــــــی مواقعی که فرد عصبانی می شود، میزان عصبانیت او را غالباً شخصیت او معین می کند. حالات فوق العاده حساس ، سرکش ، بی دقت، پرتحرک یا پرخاشگر بودن می تواند بخش رشد یافته ای از یک شخصیت سالم و یا در نهایت یک مبارزه جو باشد. نکته مهم این است که با پی بردن به ضعف رفتاری فرزندتان می توانید پرخاشگری ها را به نقاط قوت تبدیل کنید. وقتی که کودک عصبی در مورد چیزهایی عصبانی می شود که دوست صبور او اصلاً به آن موارد توجهی ندارد ، در این صورت شما نیازبه زمان بیشتری دارید تا جایگزین هایی را به جای عصبانیت به او بیاموزید مــــراحل رشـــد زمانی که کودک در مرحله رشد فیزیکی یا اجتماعی قرار دارد زمینه بیشتری برای پرخاشگری و عصبانیت در او ایجاد می شود. مراحل مختلف رشد ، عوامل خشم متفاوتی دارند. وقتی به کودک خود که به کاسه توت فرنگی دست درازی کرده، می گویید:” الان اجازه خوردن آنها را نداری”، عصبانی می شود. ولی فرزند بزرگتر شما تحمل جواب مشابه را دارد به دلیل این که او صبر و بردباری را در خود پرورانده است. جنسیــــت: به طور کلی، پسرها خشم خود را راحت تر از دخترها ابراز می کنند و شاید یک توجیه فرهنگی برای آن وجود داشته باشد. به احتمال زیاد والدین و مربیان از پسرها فوران خشم را انتظار دارند و از آن چشم پوشی می کنند در صورتی که گریه رنجورانه یک دختر عصبانی مورد قبول آنهاست. اما کودکان در هر دو جنس نیاز به یادگیری کنترل خشم دارند. زندگــــــی خانوادگــــــی به طور کلی ناراحتی یک کودک به دلیل جدایی والدین ، بیماری ، مرگ ، تولد خواهر یا برادر، تغییر منزل و یا دیگر اتفاق های مهم زندگی ، اغلب در او پنهان می ماند و با بروز عصبانیت و پرخاشگری به کودک آسیب می رساند. زیرا او احساس می کند مورد آزار و اذیت واقع شده و سعی می کند این احساس را منتقل کند. اگر کودک لطیفه ای برای مهار کردن موقعیت حاد روحی بگوید و یا کوله پشتی برادرش را پرت کند ، به هر حال این رفتارها به میزان زیادی به الگوی رفتاری خانواده اش بستگی دارد. مخصوصاً این رفتارها در خانواده هایی شایع است که خشم، داد و فریاد و پرخاشگری هایی مثل ” به هم زدن در” در آنها مشاهده می شود. در بیشتر خانواده هایی که در مقابل احساسات ، اتفاقات و هیجانات ناآرام و سرکوبگر هستند، الگوی دیگری وجود دارد. ” الگوی کودکان رفتارهایی است که آنها در اطرافشان می بینند.” با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنیم امروزه بسیاری از خانوادهها از خشونت و پرخاشگری فرزندان خود شکایت دارند. آنها تمایل دارند که علت این رفتارها را بدانند و راههای پیشگیری و اصلاح رفتار را در این زمینه به کار گیرند. در این نوشتار به تعریف رفتار پرخاشگرانه پرداخته می شود، انواع آن بیان می گردد و راههای مناسب مقابله با پرخاشگری مورد بررسی قرار می گیرد. انواع پرخاشگری پرخاشگری یک نوع رفتاری است که از خشم و عصبانیت نشأت می گیرد.این رفتار را می توان به دو گروه تقسیم بندی کرد: پرخاشگری خصمانه: رفتاری است که به منظور صدمه و آزار رساندن به دیگری یا دیگران ابراز می شود؛ و هدف در آن صرفاً آزار رساندن است. مثلاً کودکی کودک دیگر را می زند و یا در مدارس دیده می شود که زنگهای تفریح، کودکان در حیاط مدرسه بعضاً به کتک کاری می پردازند. پرخاشگری وسیله ای: رفتاری است که فرد به وسیله آن خواستار به دست آوردن هدفی دیگر است و ابداً قصد حمله به دیگران یا اذیت کردن آنها را ندارد. البته در این میان ممکن است لطمه ای نیز به کسی وارد شود. مثلاً کودکی بزهکار کیف خانمی را می رباید تا به این وسیله مورد تشویق و تأیید گروه همسالان قرار گیرد. ممکن است پرخاشگری جنبه انتقام گیری نیز داشته باشد. یعنی کودکی که مورد اذیت و آزار قرار گرفته و نتوانسته خشم خود را ابراز کند، اکنون با پرخاشگری به کاهش اضطراب خود می پردازد. در این جا پرخاشگری وسیله ای است که کودک با توسل به آن می خواهد به هدف خود یعنی کاهش اضطراب دست یابد. جهت پرخاشگری ممکن است به یکی از این دو صورت باشد: الف) پرخاشگری درونی ب) پرخاشگری بیرونی چنانچه جهت پرخاشگری به طرف درون باشد، کودک خشم را به درون خود می افکند و دچار خشم فرو خورده می شود. پیامد چنین عملی می تواند افسردگی نیز باشد. کودکان افسرده در واقع از دست خودشان عصبانی هستند. خشم درونی عصبانیت و نارضایتی از خود را به وجود می آورد. خشم بیرونی؛ کودک ممکن است خشم خود را به صورت رفتارهایی از قبیل فریاد کشیدن، پا به زمین کوبیدن یا پرتاب کردن اشیا بروز دهد.
علل خشونت و پرخاشگری در کودکان : ۱٫الگوپذیری کودکان از والدین یکی از دلایل بسیار مهم پرخاشگری در کودکان یادگیری است. یعنی کودکانی که الگوهای رفتاری پرخاشگرانه داشته اند، همانند الگوهای خود رفتار می کنند. چنانچه پدر یا مادری خلق و خویی عصبانی و پرخاشگر داشته باشند، مسلماً فرزندشان نیز پرخاشگر خواهد شد. این رفتار توسط کودک یاد گرفته می شود. از آنجا که کودکان با والدین همانند سازی می کنند، بنابراین بسیاری از رفتارهای پدر و مادر ناخودآگاه توسط فرزندان فرا گرفته می شود. توضیح این که فرایند همانند سازی کاملاً ناخودآگاه صورت می پذیرد. نکته دیگر این که حتماً لازم نیست والدین با خودِ کودک پرخاشگری کرده باشند؛ چنانچه او شاهد رفتارهای خشونت بار پدر و مادر با افراد دیگر نیز باشد، این گونه رفتار را فرامی گیرد. بنابراین کودکان از طریق مشاهده، رفتارهای والدین را می آموزند. بر این نکته می توان تأکید کرد که کودکان با چشمان خود می آموزند؛ یعنی آن چه را مشاهده می کنند، یاد می گیرند؛ حتی اگر آن رفتار به طور مستقیم در مورد خود آنها صورت نگیرد. ۲٫ کودکان ناکام پرخاشگر می شوند. ناکامی یکی از مسائلی است که به پرخاشگری می انجامد. وقتی کودک به هدف خود دست نیابد و ناکام شود، یکی از رفتارهایی که از او سر می زند پرخاشگری است. ۳٫ اضطراب و پرخاشگری کودکان مضطرب نمی توانند کودکان آرامی باشند. آنها رفتارهایی پرخاشگرانه از خود بروز می دهند؛ البته بلافاصله پشیمان می شوند و از والدین خود عذرخواهی می کنند. اگر از کودک مضطرب بپرسیم که چرا پرخاش می کنی و عصبانی هستی؛ خواهد گفت نمی دانم.؛ یا خواهد گفت دست خودم نیست. ۴٫ پرخاشگری، نشانهای از تضادهای درونی گاهی کودکان در دوگانگی و تضادهای درونی قرار می گیرند. یا بهتر بگوییم، گاهی بر سر دو راهیهایی گیر می کنند و نمی دانند کدام راه را انتخاب کنند؛ و این حالت آنها را دچار تعارض، اضطراب و خشم می کند. مثلاً کودکی که دوست دارد نزد مادرش در منزل بماند و از طرفی وقتی می بیند تمام کودکان به مدرسه می روند، همزمان تمایل به مدرسه رفتن نیز دارد، دچار دوگانگی می شود. به کودکان خود کمک کنیم که در دو راهیهای زندگی، مدتی طولانی قرار نگیرند. آنها بایستی به سرعت و با دقت درست ترین کار را انجام دهند. ۵٫ پرخاشگری و افسردگی پرخاشگری و کج خلقی در کودکان چنانچه با علامتهای دیگر همراه باشد، می تواند نشانه ای از افسردگی باشد که در این صورت لازم است شرایط زندگی کودک تمام و کمال مورد بررسی قرار گیرد. ۶٫ پرخاشگری؛ بیماریها؛ مصرف دارو بعضی از بیماریها به مصرف دارو نیاز دارد و ممکن است از عوارض جانبی داروها کج خلقی و رفتارهایی باشد که خشونت را برمی انگیزند. ۷٫ خشونت و مدرسه گاهی کودکان در مدرسه قربانی خشونت می شوند؛ و این قربانی شدن باعث می شود که خود آنها نیز عامل خشونت شوند. عواملی که به خشونت در مدرسه می انجامند، عبارت اند از: -وقتی کودکی توسط دانش آموزان دیگر مورد تمسخر قرار گیرد. - وقتی کودکی توسط دانش آموزان دیگر کتک بخورد و قادر به دفاع از خود نباشد. - وقتی کودکی همیشه از مشاجرات فرار می کند و حتی در مواقعی به گریه متوسل می شود. - وقتی کودکی مرتب اشیا، وسایل و پول خود را گم می کند. - وقتی کودک از لحاظ ظاهری (پارگی لباس و یا نامناسب بودن آن) مورد تمسخر قرار می گیرد. - خجالتی بودن و سکوت مکرر در کلاس. - افت تحصیلی، افسردگی و ناراحت بودن. این عوامل کودک را قربانی خشونت دیگران می کند و خود کودک نیز عامل خشونت می شود و رفتارهای پرخاشگرانه از او سر خواهد زد.
درمان پرخاشگری در کودکان ( با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنیم ) برای درمان پرخاشگری در کودکان اولین گام این است که نوع پرخاشگری آنها و علت آن را براساس توضیحاتی که ارائه شد شناسایی کنیم؛ و پرخاشگری را به صورت موردی برطرف نماییم. - در مورد کودک پرخاشگری که الگو پذیری عامل این گونه رفتار او بوده، باید روی الگوی کودک کار کرد و راههای دیگری جز پرخاشگری را به آن الگو آموخت. - اگر پرخاشگری در اثر ناکامی به وجود آمده باشد، بایستی کودک ناکام را در رسیدن به اهداف مطلوب و دوست داشتنی کمک کنیم. - در مواردی که علت پرخاشگری اضطراب است، باید از نگرانی درونی و اضطراب کودک مطلع شویم. ورزش کردن برای این کودکان بسیار مؤثر است و باعث تخلیه هیجانی می شود. - در کشمکشهای درونی بایستی کودک را از حالت دوگانگی خارج ساخت. کمک به کودکان در تصمیم گیری، باعث می شود که بیاموزند به حالتهای دوگانه درونی خود پایان بخشند. - در پارهای از موارد، کودک افسرده پرخاشگری شدیدی از خود نشان می دهد. در این میان لازم است به این نکته پی ببریم که او چه چیز دوست داشتنی را از دست داده و چگونه می شود مورد از دست رفته را برای او جبران کنیم. - در مورد پرخاشگری، شیطنت و مصرف دارو بایستی حتماً با پزشک متخصص ارتباط داشته باشیم تا کودک از نزدیک مورد معاینه قرار گیرد. - هنگامی که کودک قربانی خشونت در مدرسه شده است، بایستی با مسئولان مدرسه صحبت کنیم و لازم است که ایشان طبق قانون و مقررات خاص با کودکان خشونت گرا برخورد کنند؛ و نیز کودکانی را که قربانی خشونت شدهاند براساس رفتارهای خوبشان مورد تشویق و تأیید قرار دهند. - چنانچه نوع پرخاشگری کودک خصمانه است، بایستی کودک را از آزار و اذیت کردن دور کنیم تا مجبور نباشد برای تلافی و انتقام، افراد دیگر را اذیت کند؛ و اگر پرخاشگری از نوع وسیله ای است، بایستی راههای دیگری را جهت مطرح کردن کودک برگزینیم تا او ناچار نباشد از روش خشونت برای جلب توجه استفاده کند.
نتیجه گیری به طور کلی خشونت و پرخاشگری بیشتر عامل بیرونی دارد و فقط در موارد خاص به علل درونی مربوط می شود. والدین در درجه اول، بایستی محرکهای محیطی را که باعث تحریک خشم و ایجاد خشونت در فرزندشان می شود شناسایی و سپس برای رفع آن به کمک روان شناسان و متخصصان اقدام نمایند.
روش هایی برای درمان پرخاشگری کودکان ۱- محدودیت هایی برای کنترل پرخاشگری وضع کنید و آنها را به اطلاع کودک برسانید. ۲- مدل های پرخاشگری را به حداقل برسانید. می توانید از راهکارهای زیر استفاده کنید: الف) ساعاتی را که کودک فیلم های خشونت آمیز تلویزیونی می بیند، محدود کنید. ب)فیلم ها، تصاویر و روزنامه کودک را به دقت انتخاب کنید. ج) الگوهایی را در اختیار کودک بگذارید که پرخاشگرانه نباشند. ح)همراه کودک برنامه های تلویزیونی را ببینید و صحنه پرخاشگرانه آن را تفسیر کنید. ۳- همدلی را افزایش دهید. آگاهی کودک را نسبت به رنجی که بر اثر پرخاشگری او در افراد یا حیوانات به وجود می آید، افزایش دهید. ۴- رفتارهایی را که مغایر با رفتار پرخاشگرانه است، تقویت کنید. ۵- به جای کودک پرخاشگر، به کودکی که به وی پرخاش شده توجه کنید. ۶- نحوه ی ارتباط کودک را با افرادی که با او زندگی می کنند، مورد بررسی قرار دهید. ۷- اگر قرار است کودک به دلیل رفتار خشونت آمیزش تنبیه شود، بهتر است به طریقی باشد که منجر به حمله انتقامی و تلافی جویانه از طرف کودک نشود. ۸- فرصت تخلیه هیجانات را برای کودک فراهم کنید. ۹- مباحث گروهی یا خانوادگی را که تأکید بر همکاری با دیگران دارد، به کار گیرید. ۱۰- همکاری، مسئولیت و پیگیری مسائل مورد علاقه را با دادن مسئولیت به کودکان تشویق کنید. ۱۱- برای مهارِ رفتار کودکان، فنون محروم سازی ممکن است تا حدودی مفید واقع شود. بنابراین رفتارهای پسندیده را به وضوح تشریح کنید و پاداش ها و کیفرهای آنها را بیان نمایید. ۱۲- فعالیت های ساعتی او را در صورت امکان با شرکت کودکی دیگر طراحی کنید. ۱۳- از تنبیهات بدنی پرهیز کنید. ۱۴- علت رفتار پرخاشگرانه وی را بیابید. ۱۵- ثبت وقایع روزانه، بازی درمانی، بازی های جالب، جمله سازی و گوش دادن فعال ممکن است به عنوان کمکی در جهت درک کودکان خشن به کار گرفته شود. ۱۶- به کودک بفهمانید که با هر رفتار خشونت آمیز، خود را از شما بیشتر دور می کند. ۱۷- از کودک پرخاشگر بخواهید الگوی مطلوبی برای خود بیابد و فهرستی از رفتارهای الگو را در کوتاه مدت اجرا نماید. ۱۸- با کودک قرارداد رفتاری ببندید تا برای رفتارهای مطلوبش جایزه دریافت کند و نتیجه اعمال نامطلوبش را ببیند.
الگوهای پرخاشگری در کودکان همه جوامع باید راه هایی را بیابند تا مانع از آن شوند که اعضای آن به هم آسیب برسانند. همه مردم رفتار پرخاشگرانه را تا اندازه ای کنترل می کنند ولی از لحاظ ارزشی که برای آن قایلند و میزان محدود کردن آن ، با هم فرق دارند. برای مثال، در میان قبایل سرخپوست آمریکایی، کومانچی ها و آپانچی ها کودکانشان را جنگجو بار می آورند و حال آنکه هوپیها وزونی ها به فرزندانشان صلح جویی و رفتار غیر پرخاشگرانه می آموزند. اصولاً در فرهنگ آمریکای برای پرخاشگری و سرسختی ارزش قایلند. چرا فرزندم با خشونت رفتار می کند ؟ نوجوانان خشونت گرا معمولاٌ قدرت کنترل رفتار خود را ندارند و ، رسوم و اخلاقیات جامعه ای را که در آن زندگی می کنند ، زیر پا می گذارند . تحقیقات نشان می دهد که پسران بیش از دختران در رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشگرانه خود از نیروی بدنی استفاده می کنند . اما دختران بیشتر متوسل به جدال های لفظی می شوند . این گونه افراد معمولاً در میان گروه به عنوان افرادی گستاخ ، بی تربیت و بی رحم نسبت به اطرافیان و همسالان ، شناخته می شوند .
علل ۱- خشونت در قالب پرخاشگری فیزیکی یا لفظی ممکن است ناشی از ناکامی های اساسی باشد یا به دلیل وجود مدل های پرخاشگرانه در محیط زندگی ( خانه یا مدرسه ) نوجوان ایجاد شود . ۲- نوجوانان خشن معمولاٌ والدینی پرخاشگر دارند که روش های تربیتی آنها بیشتر مبتنی بر سخت گیری ، خشونت و تنبیه بدنی است . ۳- عامل وراثت هم می تواند در رفتار خشن یک نوجوان نقش داشته باشد که بیشتر رفتاری اکتسابی و آموخته شده است . تحقیقات نشان می دهد که در اغلب مواقع ، تربیت های کارآمد و قوی می تواند آثار وراثت را تحت پوشش خود قرار دهد . ۴- نوجوانی که پرتوقع و نازپرورده بار آمده است و انتظار دارد که همگان به خواست های او احترام بگذارند ، هنگام برآورده نشدن انتظاراتش ، عصبانی می شود و ، به خشونت و پرخاشگری متوسل می گردد . ۵– نابسامانی های خانواده می تواند از عوامل دیگر ایجاد خشونت در قالب پرخاشگری باشد. مانند غیبت های طولانی پدر یا مادر ، درگیری و اختلاف ، جدایی و متارکه و محیط های زندگی دور از تفاهم و مسالمت .
پیشگیری و درمان ۱- در دوران بلوغ که بحران روحی و عاطفی نوجوان را در بر می گیرد ، بهترین راه برای پیشگیری از خشونت ، مسامحه و سازگاری است. اغماض ، گذشت و نادیده گرفتن رفتارهای او همراه با آرامش ، در اغلب مواقع از استمرار و پیشروی خشونت در قالب پرخاشگری های فیزیکی و لفظی جلوگیری می کند . ۲- راهنمایی و مشاوره با دانش آموز در خصوص عواقب خشونت و آثار اجتماعی آن و همچنین مشاوره با خانواده دانش آموز درباره کاهش رفتارهایی که منجر به خشونت نوجوان می شود ، بسیار مؤثر خواهد بود. ۳- ایجاد زمینه ی فعالیت های مؤثر در خانه و مدرسه برای اشتغال بیشتر نوجوان و تخلیه انرژی های جسمی و روانی او در کاهش خشونت و رفتارهای پرخاشگرانه بسیار تأثیرگذار است . ۴- خودداری مدرسه از به کاربردن روش های انضباطی غلط و ایجاد فضای صمیمی تر میان معلمان و دانش آموزانِ نوجوانِ خشونت گرا ، به کاهش رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشگرانه می انجامد . کودکان و خشونت در تلویزیون تلویزیون می تواند عامل مؤثری در رشد و تحول سیستمهای ارزشی ، و شکل دهنده رفتار باشد ؛ ولی متأسفانه بسیاری از برنامه های تلویزیون مروّج خشونت هستند. با تحقیق در مورد تأثیر برنامه های خشونت آمیز تلویزیون بر کودکان و نوجوانان ، معلوم شده است که آنها : ۱- ترس از خشونت ندارند؛ ۲- به تدریج می پذیرند که خشونت راهی برای حل مشکل است ؛ ۳- به تقلید خشونت می پردازند؛ ۴- ناخودآگاه با شخصیت های خاصی چه قربانیان و چه قربانی کنندگان همانند سازی می کنند. لازم به ذکر است که همانند سازی ، ناآگاهانه و بسیار خطرناک است ولی الگو برداری آگاهانه است . مشاهده خشونت در برنامه های تلویزیونی باعث پرخاشگری در کودکان می شود. گاهی اوقات حتی دیدن یک برنامه خشونت آمیز می تواند پرخاشگری را افزایش دهد. کودکانی که مکرراً نمایشهایی پر از خشونت را تماشا می کنند و ازاین کار منع هم نمی شوند، به احتمال زیاد ، به تقلید آنچه می بینند می پردازند. اثر خشونت تلویزیونی ممکن است فوراً در رفتار یا گفتار کودک نمودار شود و یا سالها بعد خود را نشان دهد. البته خشونت تلویزیونی تنها علت پرخاشگری یا رفتار خشونت آمیز نیست ولی از عوامل مهم تلقی می شود.والدین می توانند با استفاده از راههای پیشنهاد شده ی زیر کودکان خود را از خشونت مفرط تلویزیونی محافظت کنند. ۱- به برنامه هایی که کودکان می بینند توجه کنید و بعضی از آنها را همراه کودک خود ببینید. چنانچه کودک خود را به هنگام تماشای برنامه های خاص تلویزیونی همراهی کنید ، می توانید سؤالهای او را بهتر برایش توضیح دهید و جلوی کج فهمی او را بگیرید. ۲- زمان تماشای برنامه های تلویزیونی را محدود کنید. توجه داشته باشید که تلویزیون را نباید دراتاق خواب بچه ها قرار دهید. با این عمل خود باعث می شوید که کودک با اثرات منفی برنامه های خشونت آمیز تلویزیونی ، به خواب نرود ؛ همچنین نظم ساعت خواب و بیداری او مختل نمی شود. ۳- به کودکان خود تذکر بدهید که اگر چه هنرپیشه حقیقتاً مجروح نشده یا به قتل نرسیده است ، لکن این گونه خشونتها در دنیای واقعی یا بسیار دردناک است یا منجر به مرگ می شود. ۴- هنگامی که برنامه های خشونت آمیز پخش می شود، یا کانال را عوض کنید یا تلویزیون را خاموش کنید. توضیح دهید که مشکل آن برنامه چیست و به گونه ای با منطق درخور فهم کودک ، آسیب و ضرر موجود در آن برنامه را توضیح دهید تا میل کودک یا اصرار او برای تماشای این گونه برنامه ها کاهش یابد. ۵- در حضور بچه ها صحنه های خشونت آمیز را تأیید نکنید و بگویید که بدترین شیوه برای حل یک مشکل، روش خشونت آمیز است. ۶- تأثیر همسن و سالان و دوستان و همکلاسی ها باید به حداقل برسد. به این منظور با والدین بچه های دیگر تماس بگیرید و در مورد نوع برنامه ها ی تلویزیون و مدت زمان مناسب برای تماشای تلویزیون توافق کنید. والد ین با استفاده از این روشها می توانند اثر مخرب تلویزیون را در دیگر حیطه های زندگی از قبیل شکل گیری ها و قالب پذیری های جنسیتی یا نژادی پیشگیری کنند. مدت تماشای تلویزیون توسط کودکان ، جدا ازمحتوای آن باید کم شود چون کودکان را از پرداختن به فعالیت های مفید دیگر از قبیل مطالعه، بازی با دوستان و رشد و پرورش علائق خود باز می دارد. اگر والدین در امر محدود کردن کودکان خود مشکل دارند یا نگرانی هایی در باب چگونگی رفتار خود در مقابل واکنش های کودک نسبت به برنامه های تلویزیونی دارند، می بایست با یک روان شناس کودک و نوجوان مشاوره کنند و از رهنمودها و تجارب او برخوردار شوند.
بازیهای خشن موجب پرخاشگری کودکان میشود تحقیقات انجام شده بر روی کودکان و نوجوانان حاکی از آن است که بازیهای ویدیویی خشن، پرخاشگری در کودکان را افزایش میدهد. تحقیقات انجام شده حاکی از آن است انجام بازیهای کامپیوتری و ویدویی خشونت آمیز، پرخاشگری در کودکان و نوجوانان را افزایش میدهد. این تحقیقات به مدت ۲۰ سال بر روی کودکان و نوجوانان انجام شده است. آزمایشاتی که بعد از انجام بازی های خشونت آمیز بر روی کودکان انجام شده است نشان میدهد که این افراد بعد از بازی حرکات پرخاشگری از خود نشان میدهند. معلمان ۶۰۰ دانشاموز ۱۳ تا ۱۵ سال میگویند: دانشآموزانی که وقت بیشتری را برای بازیهای خشونت آمیز صرف میکنند بیشتر از دانشآموزان دیگر حالتهای خصمانه در بحثها به خود میگیرند. این نتایج در گردهمایی سالانه انجمن موضوعات مرتبط: برچسبها: آزمون آدمک ( گودیناف) تست هوش ( سن اجرا: از ۳ تا ۱۳ سال)
آزمون ترسیم آدمک یکی از آسانترین ، عملی ترین وجهانی ترین آزمونهای تصویری است. این آزمون به وسیله عده زیادی کد گذاری شده است که مهمترین آنها کار خانم آمریکائی فلورانس گودینافFlorence Goodenoughاست که در سال ۱۹۲۰ در ایالت نیوجرسی آمریکا روی چهار هزار کودک آنرا آزمایش نمود . در فرانسه نیز دکتر فایFay در این زمینه کار کرده است.
هدف: مهمترین هدف آزمون ، تعیین درجه هوشمندی سن عقلی و بهره هوشی کودک است . همچنین این آزمون را زمانی به کار می بریم که آزمونهای هوشی دیگر مقدور نیست و می خواهیم هر چه سریعتر درباره درجه هوشی کودک به نتیجه برسیم . علاوه بر این ، اطفالی که زبان نمی دانند و قادر به سخن گفتن نیستند بهترین ابزار سنجش این آزمون می باشند. دستور اجرا: اجرای آزمون ساده است . به کودک گفته می شود:” یک آدم ترسیم کن و هر چه می توانی آنرا زیبا و خوب بکِش ” ، اضافه می نمائیم زمان این کار هر چقدر طول بکشد اشکالی ندارد. نکاتی که در عمل و ارزیابی باید رعایت کرد: ۱٫ برای ترسیم بهتراست یک مداد سیاه یا یک خودکار راحت و روان دراختیار کودک بگذاریم . با مداد رنگی به دشواری می توان رسم کرد و اجزاء را تشخیص داد. ۲٫ اگر نقاشی با مداد رنگی کشیده شود ، شرایط دیگری برای ارزیابی لازم است که باید رعایت شود. ۳٫ کاغذ برای رسم نقاشی کودک باید حداقل ۳۰ × ۲۱ باشد. ۴٫ اجازه بدهید کودک چند تصویر بکشد ، سپس بهترین و کاملترین را برای نمره گذاری انتخاب کنید. ۵٫ اگر نتایج چند بار کشیدن آدمک با یکدیگر فرق داشت نشان ناراحتی های دیگری در کودک است که باید به متخصص مسائل روانی یا روان درمانی مراجعه کرد. روش نمره گذاری: الف: برای هر یک ازاجزا آدمک در صورتی که توسط کودک ترسیم شده باشد یک نمره منظور فرمائید. به شرح ذیل: ۱٫ سر وجود داشته باشد . ۲٫ پا کشیده شده باشد . ۳٫ دست کشیده شده باشد .( یک یا هر دو دست) ۴٫ بدن کشیده شده باشد . ۵٫ طول بدن طویل تر ازعرض آن باشد. ۶٫ شانه ها کشیده شده باشد. ۷٫ بازوها و پاها به تنه چسبیده شده باشند. ۸٫ پاها به تنه و دستها به تنه در نقاط واقعی خود چسبیده شده باشند. ۹٫ گردن کشیده شده باشد. ۱۰٫ دنباله گردن به سر و تنه مربوط باشد. ۱۱٫ چشمها کشیده شده باشد. ۱۲٫ بینی کشیده شده باشد. ۱۳٫ دهان کشیده شده باشد. ۱۴٫ دو لب دیده شود. ۱۵٫ سوراخها یا حفره های بینی کشیده شده باشد. ۱۶٫ موها کشیده شده باشد. ( جزئی ترین مقدار مو) ۱۷٫ موها کامل کشیده شده باشد. ۱۸٫ علامتی از لباس کشیده شده باشد. ۱۹٫ دو قطعه لباس کشیده شده باشد. ۲۰٫ تمام بدن پوشیده از لباس باشد. ۲۱٫ چهار قطعه لباس مشخص باشد . ( کراوات ، کلاه ، جوراب ، کفش ، پیراهن ، کت و شلوار) ۲۲٫ لباس رسمی یا یونیفورم باشد . ( یونیفورم مدرسه هم نمره می گیرد) ۲۳٫ انگشتان کشیده شده باشد . ( هر اثری از انگشت کافی است) ۲۴٫ تعداد انگشتان درست باشد . ۲۵٫ شکل و قواره انگشتان درست باشد . ۲۶٫ شست متمایز باشد. ۲۷٫ دست متمایز ازانگشتان باز باشد. ( کف دست کشیده شده باشد.) ۲۸٫ بازوها کشیده شده باشد . ۲۹٫ زانو کشیده شده باشد . ۳۰٫ تناسب سر نسبت به بدن مراعات شده باشد . ۳۱٫ تناسب بازوها و دستها نسبت به بدن حفظ شده باشد. ۳۲٫ پاهای متناسب ، کشیده شده باشد. ۳۳٫ کف پا متناسب باشد. ۳۴٫ پاها متمایل به بالا نباشند. ۳۵٫ دستها و پاها دو بعدی کشیده شده باشند. ۳۶٫ پاشنه کفش یا پاشنه پا کشیده شده باشد. ۳۷٫ هماهنگی خطوط کلی حفظ شده باشد. ( دست نلرزیده باشد) ۳۸٫ هماهنگی خطوط کلی و جزئی حفظ شده باشد. ( نقاشی دقیق باشد) ۳۹٫ هماهنگی خطوط سر ( موها و دور سر به دقت کشیده شده باشد) ۴۰٫ هماهنگی خطوط تنه حفظ شده باشد . ۴۱٫ هماهنگی خطوط دستها و پاها حفظ شده باشد . ۴۲٫ هماهنگی خطوط چهره حفظ شده باشد . ۴۳٫ گوشها کشیده شده باشد . ۴۴٫ تناسب گوشها حفظ شده باشد . ۴۵٫ مردمک چشم کشیده شده باشد . ۴۶٫ تناسب چشم حفظ شده باشد . ۴۷٫ در تصاویر نیمرخ و تمام رخ ، چشم دارای حالت باشد. ۴۸٫ چانه و پیشانی هر دو کشیده شده باشد . ۴۹٫ برآمدگی شانه در تصویر نیمرخ معلوم باشد . ۵۰٫ نیمرخ ناقص باشد . ( یعنی تنه و نیمرخ ناقص) ۵۱٫ نیمرخ باشد . روش محاسبه: ۱٫ نمرات داده شده را باهم جمع کنید . ( مجموع از ۵۱ بیشتر تجاوز نمی کند) ۲٫ با استفاده از جدول مخصوص ( جدول شماره ۱) نمره خام ، تبدیل به سن عقلی می شود . از رابطه زیر بهره هوشی کودک به دست می آید. ۳٫ اگر نمره خام آزمونی بر فرض مثال ۴۰ باشد در جدول تبدیل نمرات ، ( جدول شماره ۱ ) نمره خام را پیدا کرده و سن عقلی کودک را که ۱۳ می باشد، استخراج می کنیم. ( این نمره سن عقلی کودک است) سپس ۱۳ ( که سن عقلی کودک است) را در عدد ۱۲ ( ماه) ضرب می کنیم. ( هر سال ۱۲ ماه دارد) سپس سن تقویمی آزمونی را محاسبه می کنیم . اگر آزمودنی به عنوان مثال ۱۰ سال و ۳ ماه داشته باشد ۱۰ را ضربدر ۱۲( هر سال ۱۲ ماه دارد) بعلاوه ۳ ( ماه) می کنیم نمره بدست آمده سن تقویمی کودک می باشد. حاصلضرب صورت و مخرج را بر هم تقسیم کرده وضربدر ۱۰۰ کرده و بهره هوشی آزمودنی بدست می آید. بدین صورت: IQ = ۱۳ * ۱۲ * ۱۰۰ = ۱۲۶ ۳+۱۲*۱۰ ۴٫ سپس نمره به دست آمده را در طبقه بندی هوشی ( جدول شماره ۲) پیدا کنید ، بهره هوشی کودک مشخص می گردد. ” جدول تبدیل نمرات خام به سن عقلی “جدول شماره ۱
” جدول شماره ۲ “
موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |